فرزینفرزین، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

فرزین کوچولو زیبا و باهوش

داستان کوتاه

دانه‌ کوچک‌ دانه‌ کوچک‌ بود و کسی‌ او را نمی‌دید. سال‌های‌ سال‌ گذشته‌ بود و او هنوز همان‌ دانه‌ کوچک‌ بود.دانه‌ دلش‌ می‌خواست‌ به‌ چشم‌ بیاید اما نمی‌دانست‌ چگونه. گاهی‌ سوار باد می‌شد و از جلوی‌ چشم‌ها می‌گذشت… گاهی‌ خودش‌ را روی‌ زمینه روشن‌ برگ‌ها می‌انداخت‌ و گاهی‌ فریاد می‌زد و می‌گفت: من‌ هستم، من‌ اینجا هستم، تماشایم‌ کنید. اما هیچ‌کس‌ جز پرنده‌هایی‌ که‌ قصد خوردنش‌ را داشتند یا...
26 مرداد 1391

عاشقانه های کودکانه

پدر : یالا بیا زودتر غذات رو بخور ... بچه : نه نمی خورم ... پدر : تو میدونی میلیونها بچه تو آفریقا محتاج همین غذایی هستند که تو حتی راضی به نگاه کردن به اون نیستی ؟ بچه : خب پس چرا این غذا رو براشون نمیفرستی   دیشب میگه: بابایی فردا فلان چیز رو برام بخر.   بهش میگم: باشه.   میگه : البته اگه زنده بودی!!!   ==================   با خود می اندیشم که کودکان، در کمال صداقت و بهتر از ما به " بی اعتباری دنیا " آگاه هستند ... خدای مهربان اگر خیلی باهوشی ببینم می توانی رمز مرا بخوانی و ددل ر ب ت س ل ج س ن ت پ س دک ل ه س م ا ت ف ن اگر توانستی آن را...
24 مرداد 1391

ثبت نام فرزین در پیش دبستانی

امروز من و بابا رفتیم و فرزین رو در یک پیش دبستانی خوب ثبت نام کردیم . هنوز تا مهرماه که بخواد بره پیش دبستانی 1.5 ماه دیگه مونده . فعلا اندازه هاش رو گرفتن تا اون موقع لباسهاش هم آماده میشه . لباسهاش هم خیلی بانمکه . یه دست جلیقه شلوار زغال سنگی با بلوز صورتی و یه دست هم با بلور آستین کوتاه سفید روز اول مهد که لباسهاش رو پوشید و وسایلش رو هم برداشت ازش یه عکس خوشگل میگیرم و براش میذارم اینجا تا بعدها به عنوان اولین عکس از اولین مرحله تحصیلش اونو ببینه . مطمئنم که مهد رو خیلی دوست داره چون یادگیری رو دوست داره ********************************************************************   راستی چند رو ز پیش یه ...
18 مرداد 1391
1